شد عزای باب مظلومت بیا یابن الحسن جان به قربان تو ای صاحب عزا یابن الحسن
عسگری مسموم شد از زهر بیداد و ستم کز غمش سوزد دل اهل ولا یابن الحسن
زبانحال امام حسن عسکری علیهالسلام قبل از شهادت
مهدى بیا كه رفـتنیَم، راهِ چـاره نیست جُز تو، به آسمان ولایت ستاره نیست آبى به كـامِ خُشكِ منِ تـشنه لب رسان در كارِ خِیر، حاجتِ هیچ اِستخاره نیست |
مدح و شهادت امام حسن عسکری علیهالسلام
ای گرد کـاروان تو را حُسن مشتـری بر خـسروان گـدای تو را نیز برتری کنیه: «ابامحمّد» نام خوشت: «حسن» «ابنالرضا» ولیِّ خدا،شهره: «عسکری» |
مناجات با امام زمان عج الله تعالی فرجه در شهادت امام عسکری علیهالسلام
آسمان مـاتم گرفـته از جـفـا یابن الحسن سر کشیده ساقـی آن جام بلا یابن الحسن بر دل یاران غمی ناگفتنی بنشسته است غرق ماتم گشته شهر سامرّا یابن الحسن |
مدح و شهادت امام حسن عسکری علیهالسلام
میزند آتش به قـلبـم سـوزِ داغ عسكرى گيرد امشب اشك من هر دم سراغ عسكرى شد به سن كودكى فرزند دلبـنـدش يتـيـم گشت دُرّ اشك مهدى چلچـراغ عسكرى |
مدح و شهادت امام حسن عسکری علیهالسلام
اى نخل رياض علوى برگ و برت سوخت از آتش بـيـداد ز پـا تا به سـرت سوخت اى يــازدهــم اخــتــر پُــر نــور ولايـت خورشيد ز هجر رخ همچون قمرت سوخت |
مدح و شهادت امام حسن عسکری علیهالسلام
در دل آزادگـان بـاشد ولای عـسـکـری جان هر آزاده ای گـردد فـدای عسکری می ستـیـزد با ستمکاران و با بیگـانگـان آن که می باشد به عـالم آشنای عسکری |
مناجات با امام زمان عج الله تعالی فرجه در شهادت امام عسکری علیهالسلام |
زبانحال امام حسن عسکری علیهالسلام قبل از شهادت
رسانـده زهـر جـفـا تا به چرخ آه مرا گرفته است ز کـف مـعـتـمد رفـاه مرا به زندگانی من نیز زهـر خـاتـمـه داد به دست و پیکر لرزان ببین گواه مرا |
شهادت امام حسن عسکری علیهالسلام
پدری در دم مرگ است و به بالین پسرش پسری اشک فشان است به حال پدرش پـدری جـام شهادت به لـبـش بوسه زده پسری سوخته از داغ مصیبت جگـرش |
شهادت امام حسن عسکری علیهالسلام
ای دل بیا ز خویش برون تا سفر كنیم از كوچه های سـامـره با هـم گـذركنیم گاه عزای عسكری و موسم غـم است برخـیز تا به ناله جهان را خـبـر كنیم |
شهادت امام حسن عسکری علیهالسلام
از روضه های ماه صفر تا جدا شدی با روضه های زهـر کـمی آشنـا شدی این ها برای کـشتن تو نقشه می کـشند از لحظه ای که وارد این سامرا شدی |
شهادت امام حسن عسکری علیهالسلام
ز عرش، فاطمه تا که، دمِ حسن جان داد دوباره اشک من آمد کمی به من جان داد بـرای غــربـت آقــای ســـامـــرا بــایــد هـزار دفـعـه شکـست و مرتـباً جـان داد |
زبانحال امام حسن عسکری علیهالسلام قبل از شهادت
دسـت زمـانـه بـار دگـر اشـتـبـاه كـرد زهـری، بـهـار زنـدگی ام را تباه كرد در تار و پود پیكر من رخنه كرده بود تا مغز استخوان، همه جا طی راه كرد |
زبانحال امام حسن عسکری علیهالسلام قبل از شهادت
ز چـشـم پُر گهـر من خـدا خـبر دارد ز جـان پـر شـرر من خـدا خـبر دارد که بود معتمد و ظلم او چگونه شکست ز کـیـنه بـال و پـر من خـدا خبر دارد |
مدح و شهادت امام حسن عسکری علیهالسلام
شب تاریک هوای سحرش را میخواست شهر انگار خسوف قمرش را میخواست گـوشـۀ حـجره کسی چـشم به راه افتاده حـسـن دوم زهـرا پسرش را میخواست |
زبانحال امام حسن عسکری علیهالسلام قبل از شهادت
خون میچکد ز دیدۀ در خون شناورم در بُهت چـشـم های گـهـربـار مـادرم سوز عطش به ریشۀ من تیشه می زند خـشـکـیـده شاخـه های بلـند صنوبـرم |
زبانحال امام حسن عسکری علیهالسلام قبل از شهادت
رسانده زهـر جـفـا تا به چرخ آه مرا گـرفـتـه است ز کف معتمد رفاه مرا به زندگانی من نیز زهـر خـاتـمه داد به دست و پیکر لرزان ببین گواه مرا |
زبانحال امام حسن عسکری علیهالسلام قبل از شهادت
سوخـت از زهر ز پا تا به سرم آب گــردیـده خـــدایـــا جــگــرم پسرم مهـدی موعـود کجـاسـت؟ تا بـبـیـنـد که چـه آمـد بـه ســرم |
شهادت امام حسن عسکری علیهالسلام
قلبی که به دست غصه ها زنجیر است مانـنـد هــوای سـامـرا دلـگـیر است آقــای جــوان شـهــر غــم هـا دیـگـر از شـدّت ظـلم این زمانه پـیـر است |
شهادت امام حسن عسکری علیهالسلام
تنهـا نه اینکه بر تن تو جـامۀ عـزاست حتی سیـاه پوش غمت سُـرّ من رئاست غم، واژه ای که بیشتر از هر کس دگر با چـشم هـای دائـم الأشـک تو آشنـاست |